۴ شهریور ۱۳۸۹

باران در نيمه شب

بارون مياد و رعد و برق
هوا عاليه
جون ميده واسه پياده روي
واسه حرف زدن
يا شايدم  جون ميده براي يه اغوش داغ و نوازش
جون ميده روي ايون يا تراس بشيني و از عقب بغلت كرده باشه و چاي داغ كنار دستتون باشه و يه پتوي نازك دورتون
سرت رو تو گودي گردنش تيكه بدي و هر از چند گاهي حرف بزني
جون ميده براي نوازشاش و خر خر كردن تو از سر ارامش
جون ميده براي اينكه از زن بودنت لذت ببري
هوا بارونيه
صداش ادم اروم ميكنه ولي اغوشي نيس كه گرماشو هديه كنه
تنها ميخابي بازم
تنهاي تنها

-با يه نفر حرف ميزدم كه دوست مشترك بين من و كسي بود كه مدتهاست ازش بيخبرم
لا به لاي حرفاش داشتم فكر ميكردم من چقدر خر بودم كه اونقدر از خودم مايه گذاشتم براي كسي كه ارزششو نداشت
هنوزم به همون اندازه خر هستم

- تازگيها نميدونم چرا بچه سوسولا ازم خوششون مياد
و سعي ميكنن بهم شماره بدن اين دومين مورد توي هفته هاي اخيره!
احتمالا تريپ هاي دهه شصتي دوباره مد شده كه اينا سر ظهر با اون سر ووضع خوششون مياد!!!!
موندم پسره با خودش چي فكر كرده كه با اون سر و وضع اومده به مني كه خستگي و كلافگي از صورتم ميباره و يه مانتو بلند سورمه اي پوشيدم و دستم پر  از خريده و يه ذره هم ارايش ندارم و بيشتر شبيه ميتم،شماره ميده
نگاش ميكنم
تابلو از من كوچيكتره
نگاه طلبكارانه منو ميبينه ميگه احيانا اين ورا كه محلتون كه نيست؟؟؟ميگم اتفاقا دم خونمونه!!!!
ميگه خب پس زود شمارمو حفظ كن تا كسي نديدتمون
خندم ميگره ميگم خب حفظ كردم!دروغ ميگم
تو حفظ كردن شماره ها خنگم
چندبار ديگه تكرار ميكنه و بعد ميگه احيانا خواهري به اسم گلنوش نداري؟خيلي شبيه اوني!!!!!

- اينقدر اخته خوردم كه دهنم يه جور شده
هنوز بارون ميباره و من چرند مينويسم

۲ نظر:

عمو بهرام گفت...

برعکس خودت که میگی چرند نوشتی . یکی از جالب ترین پست هات بود .
اخته دلم کشید.
تجسمه تو با ی مانتو و پسر مو سیخ سیخی کوتاه خنده داره .
دخترمون خرید هم بلده............

Unknown گفت...

اینو هستم با عمو بهرام! با این پست من خیلی حال کردم...

هم کلافه بود، هم خسته بود، هم ناز
بود...