۵ بهمن ۱۳۸۹

ديدي دل به دل لوله كشي نداره!!!!
هيچي ازش نميدونستي
هيچي يعني هيچي ها
حالا كه فكر ميكني اين ندونستن ها بزرگترين كمك بود براي عاشق شدنت
عشق بدون توقع و بي چشم انداز و بدون واقع گرايي
يه دوست داشتن بدون دو دوتا چهارتا
يه چيز ساده
حس هات واقعي بودن بدون سياست و اينده نگري
حالا كم كم دارم ميفهمم كه هر چيزي كه حس ميشه و يا هر چيزي كه تو دلته يا هر چيزي كه ميخاي نبايد گفته بشه
ادم بايد تنها باشه و با يه گارد محكم دور و برش
اينجوري دورش خلوت نميشه و هيچ وقت تنها نميمونه
هرچند كه تنهاست
تلخم
تلخ ِ تلخ
عينهو زهر مار

۲۶ دی ۱۳۸۹

نامردي يعني چه؟

خيلي نامردي نه براي اينكه بي دليل گذاشتي و رفتي و اين همه سوزوندي منو
نه براي اينكه نموندي
نامردي براي اينكه رفتي و من براي دوست داشتن يك طرفه تو شماتت ميشم و حرف ميخورم و دفاعي ندارم كه از عشقم بكنم
فقط ميتونم بگم به خدا دست خودم نيس
باهام عجين شده
دلم براي داشتنت پرپر ميزنه

۲۳ دی ۱۳۸۹

عنصر نفوذي

طرف اومده تو تلويزيون داره شرح ميده كه با مو.ساد در ارتباط بوده و اموزشش دادن واسه ترور دكتر علي محمدي
اون وقت من تو اتاقم پاي كامپيوتر نشستم و دارم اخبار ميخونم و سايت چك ميكنم
صداي بابا:خودم كردم كه لعنت بر خودم باد
سكوت
صداي بابا:مرجان
من:بعله
صداي بابا:دختر معلوم هست تو كامپيوتر چيكار ميكني ؟نكنه عضو جايي شده باشي؟عجب غلطي كردم واست كامپيوتر خريدم
من:....
صداي بابا:خودم كردم كه لعنت بر خودم باد
كلا هركي بره ادم بكشه تجاوز كنه فرار كنه دزدي كنه كشته بشه ادم ربايي كنه همه و همه باعث ميشه من به عنوان فرد متهم تو ذهنشون ساخته بشم
يعني گفتم تا بدونيد چه سطح بالايي از اعتماد تو خونمون هست ها!!!!

۲۰ دی ۱۳۸۹

شكر

وسط گريه خوابت ميبره،تصور اتفاقي كه ممكن بود بيافته ديوانه ات ميكنه،خدا رو شكر ميكني ،بارها و بارها .مهم اينه كه اين اتفاق نيافتاده بقيه اتفاقا ديگه مهم نيس


50 درصد ممكن بود فردا ديگه بيدار نشم،بعد ازظهر داشتم ميخوابدم درجه بخاري رو زياد كردم و اونقدر خسته بودم كه تا فردا صبح بخوابم،يكي از دوستام زنگ زدكارم داشت بيدارم كرد.يه ساعت بعد كه اومدم تو اتاق ديدم بوي دود ميده،لوله بخاري از جاش كامل در اومده بود.اتفاقي كه امروز اون همه شكر كرده بودم براي كس ديگه اتفاق نيافتاده داشت واسه خودم اتفاق افتاد