۵ بهمن ۱۳۸۹

هيچي ازش نميدونستي
هيچي يعني هيچي ها
حالا كه فكر ميكني اين ندونستن ها بزرگترين كمك بود براي عاشق شدنت
عشق بدون توقع و بي چشم انداز و بدون واقع گرايي
يه دوست داشتن بدون دو دوتا چهارتا
يه چيز ساده
حس هات واقعي بودن بدون سياست و اينده نگري
حالا كم كم دارم ميفهمم كه هر چيزي كه حس ميشه و يا هر چيزي كه تو دلته يا هر چيزي كه ميخاي نبايد گفته بشه
ادم بايد تنها باشه و با يه گارد محكم دور و برش
اينجوري دورش خلوت نميشه و هيچ وقت تنها نميمونه
هرچند كه تنهاست

هیچ نظری موجود نیست: