۱۴ دی ۱۳۹۱

چند وقته دپرسم حال ندارم کاری کنم جایی برم البته ای جایی نرفتن شامل دنبال انگشتر رفتن نمیشه ها
چشام تو ویترین طلافروشیهاس ولی ذوق ندارم
امروز با خودم فک میکنم خب چه مرگمه؟
پسره رو دوس دارم منو دوس داره وضعیت مالی بد نیس حرفمو میفهمه
محمد میگه زیاد خونه نشستی خودم فک یکردم کمبود اهنه ولی در کل نت هم چیزی برام نداره فرندز میبینم کتاب میخونم غذا میخورم با محمد بیرون میرم میخندم راه میرم و لوسبازی در میارم ولی شاد نیستم
در کل به این  نتیجه رسیدم که خنگم که قدر نمیدونم