۴ تیر ۱۳۹۱

خیلی وقته که اهنگ پیشواز گوشیم همه چی ارومه است و هر کی زنگ میزنه به شوخی این موضوع رو عنوان میکنه
همه چی واقعن ارومه
با پسری ام که منو با تمام بدیهایم دوس داره و بهم محبت میکنه
منم با تمام مشکلات کنار میام
دارم سعی میکنم صبورتر باشم تا روزای خوبتر هم برسه
امروز تو کافی شاپ اهنگ ملایمی پخش میشد رو صورتش دست کشیدم و دلم از این همه دوس داشتن لرزید چشام پر اشک شد و باورم نمیشد
اول سال درست قبل اینکه باهاش دوس بشم فیلم راز رو دیدم و حالا بجز نوع ماشینی که دلم میخاس بقیه چیزا رو به دست اوردم حتی همونقدر پولی که دلم میخاست و باورم نمیشد این رقم نجومی رو داشته باشم
حالا همه چی داره درس میشه و تو خونه ای که فکرشو میکردم زندگیمو شروع میکنم
ازش ممنونم
از محبتاش
از اینکه تحت فشارم نمیزاره و میزاره با اعتماد به نفس خودم باشم و سر اشتباهاتمون صحبت میکنیم و چیزی رو تو دلمون نمیزاریم
برامون مهمه اول دوست هم باشیم و بعد زن و شوهر
برام مهمه که منبع ارامشش  باشم
گاهی میترسم که این دوران کووتاه باشه و گذری باشه ولی دارم سعی میکنم عاقلانه تصمیم بگیرم
خوشحالم چون خیلی دوسش دارم و خیلی دوسم داره

۲۶ خرداد ۱۳۹۱

امروز شخصیت کدبانوم فرماندهی میکرد و از صب افتادم به جون کمدام
خیلی وقت بود میدونستم وسایل بی مصرف زیاد دارم ولی دلم نمی اومد بریزم دور و امروز دل رو به دریا زدم
رحم نکردم هرچی که خیلی وقت بود استفاده نکردم ولی امیدواربودم یه روز استفاده کنم ریختم دور
حالا بر اساس قانون مورفی از فردا باید بهشون نیاز پیدا کنم
3تا پلاستیک پر اشغال جمع کردم وسطاش مسیج میدادم دفتر خاطرات دبیرستانم هم ببنشون بود مسیج دادم به مخاطب خاص مربوطه و میگم تو هیچی نمیخای اینجا باشه؟!!!!یه عالمه چیز که فکرشو نمیکردم تو این کمده
5دیقه بعد نزدیک بود جیغ بکشم من و مخاطب خاص هم کلاس بودیم گرچه خاطره محو ازش دارم و اون یه ترم دانشگا ما بود بعد مهمان گرف تهران
تو ارایه های مربوط به برنامه نویسی که کپی شونو نگه داشتم دومیش مال اون بود
کی فکرشو میکرد اون ادم حالا تمام دنیام بشه و ایندمو باهاش بسازم تمام این سالها مقالش تو کمد من بود
خیلی جالب بود واسم

پ.ن:تمام ضمیمه های کلیک روزنامه جام جم که جمع کرده بودم ریختم دور

۲۵ خرداد ۱۳۹۱

همیشه سعی کردم یه قدم به جلو بردارم ولی گاهی در جا زدم
گاهی اشتباه فاحش کردم
گاهی منطقا میدونستم اشتباه میکنم ولی ادامه دادم
حالا دارم هم مسیری انتخاب میکنم که رفیقمه
هزاری هم همه بگن همه چیو بهش نگو راحت میگم
چون اونجوری شادترم و اون مرجان شاد و شیطون رو میخاد
دلم براش پر میزنه وقتی میبینم بخاطر من داره تلاش میکنه وشب و روز داره برنامه مینویسه
دلم پر میزنه وقتی میبینم داره سد ها رو میشکونه
دلم پر میزنه وقتی در قبال تردید های من و مامانم تشویقم میکنه به بیشتر فکر کردن و بهتر تصمیم گرفتن
دلم براش پر میکشه وقتی غصه رو تو چشاش میبینم و اون لبخند میزنه و بهم امیدواری میده
دلم میخاد ازش یه جوری تشکر کنم
وای اینو نگفتم وقتی واسم شعر میگه و سر صب برام میفرسته
وقتی دلم قیلی ویلی میره از ابراز محبتش
حس خوبیه با تمام تردید ها و ترس ها
خدا کنه پشیمون نشم و درست انتخاب کرده باشم
ولی عاشقشم

۱۵ خرداد ۱۳۹۱

همراه

شاید تعداد کسایی که هنوز اینجا رو میخونن خیلی کم باشه ولی همون چند نفر اکثرن از وبلاگ قبلیم تو بلاگفا نوشته هامو دنبال میکنن و منو تقریبن میشناسن
کلن من ادم کلیدی هستم
یعنی یه رابطه رو شروع میکردم و به دلایلی اون رابطه خاتمه پیدا میکرد و مدتها روش کلید میکردم و غصه میخوردم
اگه بی خیال دلایل انتخاب هام که چرا بی سرانجام بودن،بشیم،این کلید کردن رفتاری بود که  نتونستم کمش کنم
اعتراف میکنم که هنوزم همین طورم و وابسته میشم و ترک وابستگی برام خیلی سخته
خب همه این ها رو گفتم تا اعتراف اصلی رو بکنم
چند وقتیه که یه رابطه جدی رو شروع کردم
اونقد جدی که فکر ازدواجیم
اونقد جدی که کامل فکرمو مشغول کرده
گاهی فکر میکنم زیادی احساسی شدنم  باعث شده مصرر باشم که حتمن مال هم بشیم از لحاظ قانونی
ولی منطقم هم این شخص رو قبول داره
حقیقتش فکرشو نمیکردم زمانی با کسی تا این میزان صمیمی بشم و راحت حرف بزنم
همه چیو بگم بدون واهمه و جنبه داشته باشه
و اونم همه چیو بگه و جنبه داشته باشم
تو خلوت خودم هیچوقت نمیتوستم کسیو به عنوان شوهر تصور کنم
تصورم از شوهر یه مرد غیر منطقی عصبی و رو اعصاب راه رو بود که عمر ادمو هدر میداد و نمیزاشت ادم خودش باشه و بخاطرش باید از خودم میگذشتم و اونی میشدم که اون میخاست تا زندگیم ادامه پیدا کنه
ایده ال فکر نمیکنم چون این شخصو امتحان کردم و دیدم حرفاش فقط حرف نیس و تو عمل هم همونقدر روشن فکره که تو حرف
لحظه های خوبی کنارش دارم ولی داریم سعی میکنیم عاقل هم باشیم
گرچه خیلی از رفتارها تو گذر زمان و تو موقعیت های دشوار خودشو نشون میده ولی تا الان ازش راضیم و ازم راضیه
داریم سعی میکنیم باهم رشد کنیم و مشکلات رو حل کنیم
انتظار یه زندگی رویایی رو ندارم ولی فک میکنم همراه خوبی انتخاب کردم.
تا ببینیم چی پیش میاد