۱۵ خرداد ۱۳۹۱

همراه

شاید تعداد کسایی که هنوز اینجا رو میخونن خیلی کم باشه ولی همون چند نفر اکثرن از وبلاگ قبلیم تو بلاگفا نوشته هامو دنبال میکنن و منو تقریبن میشناسن
کلن من ادم کلیدی هستم
یعنی یه رابطه رو شروع میکردم و به دلایلی اون رابطه خاتمه پیدا میکرد و مدتها روش کلید میکردم و غصه میخوردم
اگه بی خیال دلایل انتخاب هام که چرا بی سرانجام بودن،بشیم،این کلید کردن رفتاری بود که  نتونستم کمش کنم
اعتراف میکنم که هنوزم همین طورم و وابسته میشم و ترک وابستگی برام خیلی سخته
خب همه این ها رو گفتم تا اعتراف اصلی رو بکنم
چند وقتیه که یه رابطه جدی رو شروع کردم
اونقد جدی که فکر ازدواجیم
اونقد جدی که کامل فکرمو مشغول کرده
گاهی فکر میکنم زیادی احساسی شدنم  باعث شده مصرر باشم که حتمن مال هم بشیم از لحاظ قانونی
ولی منطقم هم این شخص رو قبول داره
حقیقتش فکرشو نمیکردم زمانی با کسی تا این میزان صمیمی بشم و راحت حرف بزنم
همه چیو بگم بدون واهمه و جنبه داشته باشه
و اونم همه چیو بگه و جنبه داشته باشم
تو خلوت خودم هیچوقت نمیتوستم کسیو به عنوان شوهر تصور کنم
تصورم از شوهر یه مرد غیر منطقی عصبی و رو اعصاب راه رو بود که عمر ادمو هدر میداد و نمیزاشت ادم خودش باشه و بخاطرش باید از خودم میگذشتم و اونی میشدم که اون میخاست تا زندگیم ادامه پیدا کنه
ایده ال فکر نمیکنم چون این شخصو امتحان کردم و دیدم حرفاش فقط حرف نیس و تو عمل هم همونقدر روشن فکره که تو حرف
لحظه های خوبی کنارش دارم ولی داریم سعی میکنیم عاقل هم باشیم
گرچه خیلی از رفتارها تو گذر زمان و تو موقعیت های دشوار خودشو نشون میده ولی تا الان ازش راضیم و ازم راضیه
داریم سعی میکنیم باهم رشد کنیم و مشکلات رو حل کنیم
انتظار یه زندگی رویایی رو ندارم ولی فک میکنم همراه خوبی انتخاب کردم.
تا ببینیم چی پیش میاد

هیچ نظری موجود نیست: