سعي ميكنم فكر كردن رو متوقف كنم.كارامو انجام ميدم
اتاق مو مرتب ميكنم
تلفن خونه زنگ ميزنه
شماره خونه داداشمه،حوصله حرف زدن ندارم جواب نميدم و ميزارم همينجور زنگ بخوره
نفر بعدي خاله مه
بعد خواهرم
دوباره خواهرم
و فقط به صفحه نمايشش خيره ميشم
بهانه گير شدم و دلم ميخاد تو خونه خودم باشم
اونجور كه ميخام و دوس دارم
ولي خوب ميدونم همه اين ها بهانه است
مشكل از جاي ديگه است...
پي اس:چرا قتي ميخام رنگ نوار كناري رو عوض كنم كل صفحه بندي به هم ميخوره و از چپ به راست مياد؟؟؟؟
اتاق مو مرتب ميكنم
تلفن خونه زنگ ميزنه
شماره خونه داداشمه،حوصله حرف زدن ندارم جواب نميدم و ميزارم همينجور زنگ بخوره
نفر بعدي خاله مه
بعد خواهرم
دوباره خواهرم
و فقط به صفحه نمايشش خيره ميشم
بهانه گير شدم و دلم ميخاد تو خونه خودم باشم
اونجور كه ميخام و دوس دارم
ولي خوب ميدونم همه اين ها بهانه است
مشكل از جاي ديگه است...
پي اس:چرا قتي ميخام رنگ نوار كناري رو عوض كنم كل صفحه بندي به هم ميخوره و از چپ به راست مياد؟؟؟؟
۲ نظر:
بهترین کار اینه که فکر کردن رو متوقف کنی. البته ممکنه بگی تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره. :دی
هر وقت من فکر کردن رو متوقف کردم تو هم می کنی ;)
سلام عمو
تازه تونستم وبلاگت رو باز کنم !
خیلی مخلصیما
یا خدایی که در این نزدیکیست
ارسال یک نظر