همه چی واقعن ارومه
با پسری ام که منو با تمام بدیهایم دوس داره و بهم محبت میکنه
منم با تمام مشکلات کنار میام
دارم سعی میکنم صبورتر باشم تا روزای خوبتر هم برسه
امروز تو کافی شاپ اهنگ ملایمی پخش میشد رو صورتش دست کشیدم و دلم از این همه دوس داشتن لرزید چشام پر اشک شد و باورم نمیشد
اول سال درست قبل اینکه باهاش دوس بشم فیلم راز رو دیدم و حالا بجز نوع ماشینی که دلم میخاس بقیه چیزا رو به دست اوردم حتی همونقدر پولی که دلم میخاست و باورم نمیشد این رقم نجومی رو داشته باشم
حالا همه چی داره درس میشه و تو خونه ای که فکرشو میکردم زندگیمو شروع میکنم
ازش ممنونم
از محبتاش
از اینکه تحت فشارم نمیزاره و میزاره با اعتماد به نفس خودم باشم و سر اشتباهاتمون صحبت میکنیم و چیزی رو تو دلمون نمیزاریم
برامون مهمه اول دوست هم باشیم و بعد زن و شوهر
برام مهمه که منبع ارامشش باشم
گاهی میترسم که این دوران کووتاه باشه و گذری باشه ولی دارم سعی میکنم عاقلانه تصمیم بگیرم
خوشحالم چون خیلی دوسش دارم و خیلی دوسم داره