۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰

وينستون

يه عمر فكر ميكردم قليون كشيدم و سيگار هم كشيدم و خوشم نيومده
امروز بادوست گرامي رفتيم بيرون ميگه دوس دارم تو هم باهام سگار بكشي
كنار دريا،زير الاچيق توي هواي دلچسب نشستيم
بدم نمياد يه پك بزنم
ازش ميگيرم
ميكشم
ميگه نه اينجوري بكش
دوباره ميگيرم
دود رو كه وارد دهنم ميشه،برخلاف هميشه كه ميفرستادم بيرون ،ميكشم درون سينه ام
چنان به سرفه مي افتم كه نفسم بند مياد
بلند ميشم مچاله شدم از سيگار
يهو سرم چنان گيج ميره كه ميافتم
تازه فهميدم اين همه مدت با اينكه كم بود ولي همونم الكي و بچه بازي بوده


نتيجه گيري اخلاقي:دوستمون بسي ناباب ميباشند

۱ نظر:

ناشناس گفت...

man haminja to jam az shoma khanom mohtaram k inqad hasas v latif hastid mazerat mikham albate siiiiiggaaaaaaaarrrrrrrrrrrr khaily khaily khily khobe