دچار ترس از موزاييك هاي خيس شدم!!!!
از اون روز هم افتادم دو روز مرخصي گرفتم بعد همش بارون مياد و من همش فوبياي افتادن دارم
۴ اردیبهشت ۱۳۹۰
۲ اردیبهشت ۱۳۹۰
چگونه جمعه خود را به گند بكشيم؟
در اين راستا ميتوانيد شب پنجشنبه تان را زود بخوابيد و صبح جمعه سرحال پاشويد و حوله تان را برداريد تا قبل از صرف صبحانه حمام برويد
اما....
در حمام روي نوك پا بايستيد و در اينه خودتان را بنگيرد و ناگهان
اتفاقي كه نبايد بيافتد
دمپايي زير پايتان سر بخورد و در حالي كه عضلاتتان در حالت كشيده بودند براي جلوگيري از افتادن بيشتر بكشيدشان و نتيجه ان اين است كه رگ گردنتان همانند خورد شدن استخون نرم مرغ زير دندان صدا بخورد و هم حمام كوفتتان شود و هم از صبح با گردني كه شالگردن دورش پيچيده شده و توان حركت دادن ان را نداريد در رختخاب دراز بكشيد
يعني مرده شور اين جمعه رو ببرن كه كل هفته رو منتظرشم
اما....
در حمام روي نوك پا بايستيد و در اينه خودتان را بنگيرد و ناگهان
اتفاقي كه نبايد بيافتد
دمپايي زير پايتان سر بخورد و در حالي كه عضلاتتان در حالت كشيده بودند براي جلوگيري از افتادن بيشتر بكشيدشان و نتيجه ان اين است كه رگ گردنتان همانند خورد شدن استخون نرم مرغ زير دندان صدا بخورد و هم حمام كوفتتان شود و هم از صبح با گردني كه شالگردن دورش پيچيده شده و توان حركت دادن ان را نداريد در رختخاب دراز بكشيد
يعني مرده شور اين جمعه رو ببرن كه كل هفته رو منتظرشم
۲۹ فروردین ۱۳۹۰
من ديوانه ام
غرق حس عجيبيم
براي اولين بار اگاهانه دست به كاري ميزنم كه تهشو نميدونم
سعي ميكنم فكر نكنم و فكر نميكنم
اگاهانه به خودم ميگم خفه شو
ميگم بنداز دور ترس رو
بنداز دور حرف مردم رو
بنداز دور اينده نگري رو
با همين اينده نگري حالتو كوفت كردي
مهم نيست فردا چي ميشه
مهم نيس فردا پشيمون ميشي
مهم نيس فردا عذاب ميكشي
يه بار هم كه شده بزن به سيم اخر
ديوانه شدم بدجورررر
از ين حال و از اين وضع خودم ميترسم
براي اولين بار نميتونم خودمو توصيف كنم چون حتي خودم هم خودمو نميفهممم
براي اولين بار اگاهانه دست به كاري ميزنم كه تهشو نميدونم
سعي ميكنم فكر نكنم و فكر نميكنم
اگاهانه به خودم ميگم خفه شو
ميگم بنداز دور ترس رو
بنداز دور حرف مردم رو
بنداز دور اينده نگري رو
با همين اينده نگري حالتو كوفت كردي
مهم نيست فردا چي ميشه
مهم نيس فردا پشيمون ميشي
مهم نيس فردا عذاب ميكشي
يه بار هم كه شده بزن به سيم اخر
ديوانه شدم بدجورررر
از ين حال و از اين وضع خودم ميترسم
براي اولين بار نميتونم خودمو توصيف كنم چون حتي خودم هم خودمو نميفهممم
۱۶ فروردین ۱۳۹۰
۱۳ فروردین ۱۳۹۰
سينزده به در
چندين ساله كه ما دوازدهم بيرون ميريم به جاي سيزدهم
پريشب عموهام اومده بودن خونه ما
مامان بابا كه باز رفتن سفر زيارتي!!!!
دم در موقع رفتن خودمون خودمونو دعوت كرديم خونه اون يكي عموم كه اصلان توي اين جمع حاضر نبود
خواهرم ميخاستن برگردن تهران كه سفرشون رو كنسل كردن و5 خانواده اي خراب شديم خونه عموم
فوق العاده خوش گذشت
بعد از ظهر رفتيم ييلاق و جو گرفت هممون رو و با اين بدنهاي نا اماده نزديك 3 ساعت وسطي بازي كرديم
و نتيجه اش اين شد كه نفس هم ميخام بكشم همه جام درد ميگيره
بعدشم كه بزن برقص و باز دوباره خراب شديم خونه عمو جان و 70 گيگ فيلم از پسرعمو گرفتن و ساعت 1 شب اومدن خونه
البته بسيار تعارف كردن كه شب بمونيم و سيزده رو باهم در كنيم كه داداش جان قبول نكرد
و امروز ريحان و من و داداش جان كوفتي مان باهم رفتيم چرخ زديم و
براي اولين بار سبزه گره زدم هرچند به اب نسپرديمش
باشد كه امسال بالاخره شوهرو بكنيم!!!!!!!
پريشب عموهام اومده بودن خونه ما
مامان بابا كه باز رفتن سفر زيارتي!!!!
دم در موقع رفتن خودمون خودمونو دعوت كرديم خونه اون يكي عموم كه اصلان توي اين جمع حاضر نبود
خواهرم ميخاستن برگردن تهران كه سفرشون رو كنسل كردن و5 خانواده اي خراب شديم خونه عموم
فوق العاده خوش گذشت
بعد از ظهر رفتيم ييلاق و جو گرفت هممون رو و با اين بدنهاي نا اماده نزديك 3 ساعت وسطي بازي كرديم
و نتيجه اش اين شد كه نفس هم ميخام بكشم همه جام درد ميگيره
بعدشم كه بزن برقص و باز دوباره خراب شديم خونه عمو جان و 70 گيگ فيلم از پسرعمو گرفتن و ساعت 1 شب اومدن خونه
البته بسيار تعارف كردن كه شب بمونيم و سيزده رو باهم در كنيم كه داداش جان قبول نكرد
و امروز ريحان و من و داداش جان كوفتي مان باهم رفتيم چرخ زديم و
براي اولين بار سبزه گره زدم هرچند به اب نسپرديمش
باشد كه امسال بالاخره شوهرو بكنيم!!!!!!!
اشتراک در:
پستها (Atom)