این چند وقته وقتایی که بیکارم یا تو مسیر طولانی برگشت به خونه سرمو تکیه میدم به شیشه ماشین و یه اهنگ شاد رو تو گوشیم پلی میکنم و سعی میکنم اتفاقات نامزدی و عقدمو تصور کنم
نحوه ورودمون برخورد جمع نگاه مغرور من وگرفتن دست محمد به رقصیدن دونفرمون
به خندیدنا و تکیه انداختنای محمد حتا به اتفاقای ناجوری که ممکنه بیافته
تو ذهنم بارها وبارها خیال پردازی میکنم و جزییات رو هم اضافه میکنم
توی خونه اما ،صحنه های بعد ازدواجمون رو تصور میکنم
یه مهمونی ساده یا یه روز ساده معمولی رفتن به خونه مامان بابام و بیرون رفتن و خرید کردنمون
حتا گاهی به دعواهامون فکر میکنم به نازکردن و نازکشیدنا
فک میکنم جلوی جمع چجور رفتار کنم؟عشقولانه؟؟؟
از محمد بعییده جلوی جمع عشقولانه برخورد کنه ولی دوس دارم همه بدونن که چقد همو میخایم و خوشبختیم
گاهی ترس تو دلم راه پیدا میکنه اگه اونجور که فک میکنی نشه و محبتتون کمرنگ شه اگه اختلاف پیدا کنیم ولی این پسرو دوس دارم
هردومون از تلاش مضایقه نمیکنیم هردومون مشتاق بهتر شدنیم
و اخر از همه این که
بلخره پدر گرامی از گل چیدن برگشتن و جواب بله رو دادن منتها با شرط وشروط
این خودش یه قدم به جلوعه برای یه تصمیم بزرگ برای یه شروع زندگی
نحوه ورودمون برخورد جمع نگاه مغرور من وگرفتن دست محمد به رقصیدن دونفرمون
به خندیدنا و تکیه انداختنای محمد حتا به اتفاقای ناجوری که ممکنه بیافته
تو ذهنم بارها وبارها خیال پردازی میکنم و جزییات رو هم اضافه میکنم
توی خونه اما ،صحنه های بعد ازدواجمون رو تصور میکنم
یه مهمونی ساده یا یه روز ساده معمولی رفتن به خونه مامان بابام و بیرون رفتن و خرید کردنمون
حتا گاهی به دعواهامون فکر میکنم به نازکردن و نازکشیدنا
فک میکنم جلوی جمع چجور رفتار کنم؟عشقولانه؟؟؟
از محمد بعییده جلوی جمع عشقولانه برخورد کنه ولی دوس دارم همه بدونن که چقد همو میخایم و خوشبختیم
گاهی ترس تو دلم راه پیدا میکنه اگه اونجور که فک میکنی نشه و محبتتون کمرنگ شه اگه اختلاف پیدا کنیم ولی این پسرو دوس دارم
هردومون از تلاش مضایقه نمیکنیم هردومون مشتاق بهتر شدنیم
و اخر از همه این که
بلخره پدر گرامی از گل چیدن برگشتن و جواب بله رو دادن منتها با شرط وشروط
این خودش یه قدم به جلوعه برای یه تصمیم بزرگ برای یه شروع زندگی