۲۶ اسفند ۱۳۹۱

عقد کرده

فک میکردم بعد عقد یه حس جدید داشته باشیم ولی هیچ تغییری نبود هنوز همون دید دوس پسری رو به محمد دارم
فقط خیالمون راحته که دیگه مال همیم و محمد راحت میتونه بیاد خونمون
قبل عقد هم همین تعهد رو بهم داشتیم
تو فرندز بعد عروسی مانیکا ناراحت میشه که خالا دیگه به چی فکر و کنم و برنامه بریزم
محمد قول داده بعدشم نزاره حوصلم سر بره و پلان نداشته باشم
حالا دیگه من شوهر دارم گرچه درونم هنوز یه دختر بچه شیطونه  که باورش نمیشه داره وارد یه زندگی واقعی میشه